هدف امپریالیست از سرمایه گذاری در جهان سوم
از نیمه دوم قرن 18 میلادی که انقلاب صنعتی در غرب شروع شد و در تمامقرون 19 و 20، سیستم سرمایه داری صنعتی غرب بر آن شد تا چون دیوداستانهای قدیم بر مردم کشورها حمله آورد و منابع آنان را ببلعد و موانعسر راه خود را نابود کند و روز به روز بزرگتر شود و برای بزرگتر شدن،غذای بیشتر، مواد خام بیشتر و کشتار بیشتری را طلب میکند.
سیستم سرمایه داری که اساس خود را بر حداکثر کردن سود و استثمارانسان از انسان بنا نهاده، اگر روزی انسان و یا سرزمین جدیدی را جهت کسبسود پیدا نکند، میمیرد. این سیستم تنها از طریق استثمار و چپاول منابعسرزمینهای نو و بکر، به حیات خود ادامه میدهد.
مکیدن خون اقتصادی دیگر کشورها چنان گستردگی و تراکم ثروت وانبوهی تولید را بهوجود آورده که امپریالیست غرب و سیستم سرمایهداری را برآن داشت که بخشی از تولید خود را به سرزمینهای تحت نفوذ و سلطه منتقل کند:
برنامه صنعتی کردن کشورهای فقیر در دستور کار امپریالیسم قرار گرفت ...ولی صنعتی کردن کشورهای جهان سوم باید بهگونهای انجام گیرد که کشورفقیر به کشوری ثروتمند و صنعتی تبدیل نشود.
بدین ترتیب بود که کشورهای صنعتی بازار فروش کالاهای سرمایهایخود را گسترش دادند تا از بیکاری در بخش صنایع تولید کننده کالاهایسرمایهای بکاهند و از طرف دیگر با تغییر ساخت اقتصادی ـ اجتماعی وفرهنگی کشور تحت سلطه و نفوذ و تغییر الگوی مصرف مردم کشورهایمزبور، بازار فروش کالاهای مصرفی خود را گسترش دادند تا از بیکاری دربخش صنایع تولید کننده کالاهای مصرفی در کشور خود بکاهند. بنابراین،سرمایه گذاری در کشورهای تحت سلطه دو منفعت بزرگ به همراه داشت:اول آنکه بیکاری را در کشورهای سرمایه دار صنعتی کاهش میداد، ودومآنکه سبب وابستهتر شدن کشور تحت سلطه شده و زمینه لازم را برایاعمال سیاست تهی سازی و انتقال منابع و ثروت کشور وابسته به کشور صنعتیفراهم میآورد. بهعلاوه، لازم است توجه شود که در بسیاری از موارد میزانسود بازگشت شده به کشور صنعتی چندین برابر میزان سرمایه خارج شده بودهاست، که در اینباره در جای خود بحث خواهد شد.
آنچه در اینجا بیان شد، کلیّتی بود از علل استثمار کشورهای عقب ماندهتوسط کشورهای سرمایه دار و صنعتی، که کشور آمریکا نیز از این قاعدهمستثنی نیست و شواهد و قرائن، چنین روندی را برای اهداف فرا مرزیآمریکا ترسیم مینمایند و ما در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.