چایکوفسکى همیشه از مواجه شدن با ارکستر _ حتى به عنوان رهبر _ وحشت زده بود و از ترس اینکه مبادا از ترس، سرش پایین بیفتد با دست راست ارکستر را رهبرى مى کرد و دست چپش را زیر چانه اش مى گذاشت تا سرش را بالا نگه دارد. پس از طى چهار سال دوره آموزش، او از هنرستان فارغ التحصیل شد و براى تدریس به هنرستان موسیقى مسکو رفت و آنجا بود که آهنگسازى را آغاز کرد. طى دو سال اول اقامتش در مسکو اولین قطعه سمفونى و اپراى خود به نام «وى ودا» (voyevoda) را ساخت. او در سال ۱۸۶۸ موفق به ملاقات گروهى مشهور به نام گروه پنج که متشکل بود از پنج موسیقیدان جوان اهل روسیه به نام هاى بالاکیرف، بورودین، جوى، ماسورگسکى و ریمینسکى را ملاقات کرد. به رغم احترام و علاقه اى که چایکوفسکى براى این گروه قائل بود _ تا حدى که سمفونى دوم خود را در پاسخ به احساسات گرم آنها ساخت _ هرگز به آنها ملحق نشد و پس از مدتى به این نتیجه رسید که اعضاى گروه بیشتر تمایلات اینترناسیونالیستى دارند تا ناسیونالیستى. در خلال سال هاى ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۵ اوسه آهنگ اپراى دیگر ساخت و به عنوان منتقد موسیقى در موسسه راسکى و دوموستى مشغول به کار شد. در سال ۱۸۷۷ یکى از شاگردانش به نام آنتونیا میلى کوا به وى اظهار علاقه کرد و تلویحاً تهدید به خودکشى کرد. چایکوفسکى آنچنان غرق در نوشتن اپراى «اوزن انگین» بود که نمى توانست پیشنهاد آنتونیا را رد کند. پس از طى رسومات، این دو به ازدواج هم درآمدند ولى پس از ۹ هفته منحوس از هم جدا شدند. شوک ناشى از این ماجرا به حدى بود که چایکوفسکى اقدام به خودکشى کرد و خوشبختانه توسط برادرش نجات یافت. پس از طى دوران نقاهت چایکوفسکى براى تمدد اعصاب به سوئیس سفر کرد و پس از مدتى سرى هم به ایتالیا زد. چایکوفسکى تا زمانى که در قید حیات بود، حمایت مالى خود را از آنتونیا دریغ نکرد و در مقابل آنتونیا روابط عاطفى متعددى را با دیگران برقرار کرد و در نهایت در سال ۱۹۱۷در یک آسایشگاه روانى درگذشت. در همین سال ها بود که مادام نادژدا وان مک، چایکوفسکى را تحت پشتیبانى خویش قرار داد و وى را به مدت یک سال از تدریس معاف کرد تا زمان بیشترى براى نوشتن آهنگ و آهنگسازى داشته باشد. این دو هیچ گاه یکدیگر را ملاقات نکردند ولى مکاتبات صادقانه فراوانى با یکدیگر داشتند و چایکوفسکى سمفونى چهارم خود را در ستایش وى نوشت. (چایکوفسکی مدت ۱۳ سال با زنی به نام مادام ون مک که بسیار ثروتمند بود مکاتبه داشت که تعداد نامه ها به ۳۰۰ می رسد. بیوه نامبرده کمک های مالی فراوانی به چایکوفسکی کرد. تنها پیوند این دوستی عجیب نامه بود. آنها هرگز یکدیگر را ندیدند. در سال ۱۸۹۰ این نامه نگاری پایان گرفت و از فرشته نگهبان او خبری به دست نیامد. چایکوفسکی بسیار اندوهگین شد .) پس از آن چایکوفسکى شهرت قابل توجهى در روسیه، آمریکا و حتى انگلستان کسب کرد. در سال ۱۸۸۵ او به خانه اى در حومه شهر نقل مکان کرد و در آنجا اثر «مالفرد» را نوشت. سال هاى ۱۸۸۸ و ۱۸۸۹به عنوان رهبر ارکستر به آلمان، فرانسه و انگلستان سفر کرد. پس از تولید و اجراى قطعه «زیباى خفته» در سال ۱۸۹۰ چایکوفسکى براى تکمیل قطعه اپراى «بى بى پیک» (Queen of spades) به فلورانس سفر کرد. در همین اثنا حمایت هاى مادام وان مک به علت مریضى یا فشارهاى وارد از طرف خانواده اش قطع شد و با اینکه در آن سال ها چایکوفسکى دیگر توانایى مالى قابل توجهى به دست آورده بود اما این قطع ارتباط به روحیه وى صدمه اى جدى وارد کرد که هیچ گاه برطرف نشد. در سال ۱۸۹۱ تور موفقى در آمریکا برپا کرد و در مراسم افتتاحیه تالار موسیقى (که امروزه تالار کارلز نامیده مى شود) ظاهر شد. در سال ۱۸۹۳ او به دریافت دکتراى افتخارى موسیقى از دانشگاه کمبریج نائل آمد. در سال ۱۸۹۳ وى نوشتن سمفونى ششم ناتمام خود را که در سال ۱۸۹۱ آغاز کرده بود تکمیل کرد. اثرى که به اعتقاد شخص چایکوفسکى بهترین بوده است. چند روز بعد، در ششم نوامبر ۱۸۹۳ چایکوفسکى در اثر ابتلا به وبا درگذشت.
مهم ترین آثار او عبارتنداز:
▪ اپراهای بی بی پیک و اوژن اونگین.
▪ باله های دریاچه قو (Swan Lake)، زیبای خفته (Sleeping Beauty) و فندق شکن (The Nutcracker).
▪ اوورتورهای فرانچسکا داریمینی و رومئو و ژولیت.
▪ یک کنسرتو ویولن سه کنسرتو پیانو که اولین آنها مشهورترین آنها است.
▪ شش سمفونی که در میان آنها سمفونی شماره شش به نام پاتتیک(Pathetique به معنای حزن آور و سوزناک) شهرت فراوانی دارد.
یکی از آثار برجسته او اورتور رومئو و ژولیت است که ادامه ای از پوئم سمفونی ها و اورتورهای توصیفی فرانتس لیست و مندلسون به شمار می رود با این تفاوت که همانند اوورتور رویای نیمه شب تابستان به متن دقیق داستان وابسته نیست. بلکه به صورت یک فانتزی روی درام رومئو و ژولیت تصنیف شده است. گرچه چایکوفسکی بارها از ویژگی های موسیقی محلی در آثارش استفاده کرده است ولی به طور کلی سبک مخصوص ملودی نویسی او شباهت چندانی به موسیقی محلی روسیه ندارد. تم های او برخلاف بتهوون و برامس قدرت بسط و گسترش یافتن ندارند و آثارش تقریباً فاقد وحدت کلی میان قسمتهای مجزا و اپیزودیک هستند.
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام:
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند."
یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد