من در این واگن بی تو به کجا در سفرم / باورت میشود از مقصد خود بی خبرم؟ شیشه سرد قطار از دو طرف خیس شده است / نم نم باران و دوتا چشم ترم قرص مسکن اثرش رفته و من / شده ام یک من بی تو که پر از درد سرم لعنتی بی تو چرا عقربه ها کند شدند؟ / نکند باخبر است عقربه هم منتظرم تق تق ریل قطار و من بی حوصله که / خسته خسته ام از هرچه که هست دور و برم بی خیال من و خوشحال، کجا بنشستی؟ / که بر این صندلی خالی تو می نگرم جای تو همسفرم این چمدان شده است / جانشین تو شده! مسخره است در نظرم این مهم نیست کجا آخر خط است و فقط / میروم دور شوم تا که نیابی اثرم