رمانی خواندنی و جالب به قلم ساینا مقدسی...
چی میشه اگه بفهمی تمام باورهای ذهنت دروغه...چی میشه اگه بفهمی همه ی اطرافیانت دروغن...اگه ببینی کسی که تمام زندگیته یه دروغ محض باشه...یه دروغ می تونه تمام زندگیت رو خراب کنه...درست همانطور که مال من رو خراب کرد...یک دفعه با یه دروغ از عرش به فرش می رسی...با شنیدنش از بالای برج بلند رویاهات پرت می شی پایین...سقوط می کنی...وقتی میون اون دروغ ، توی گیر و دار افتادن باشی یه دفعه سبک میشی...آزادِ آزاد...بدون هیچ تعلقی...دیگه هیچی برات مهم نیست...چون دیگه چیزی توی زندگیت نمونده که راست باشه...دروغ زندگی من هم درست همین کار رو با من کرد...و اون دروغ تنها یک دروغ نبود...دروغی بود که تمام زندگی ام بود...دروغی که روح تازه دمیده شده در عروسک کوکی را پس گرفت.