زمان: ۱۶۲۵ میلادی
مکان: فرانسه، شهر مونگ
اصیل زاده ای جوان به نام دارتانیان، در آرزوی پیوستن به گارد تفنگداران سلطنتی لویی سیزدهم از ولایت گاسکونی به سمت پاریس حرکت می کند. دارتانیان ۱۹ ساله از پدر خود یک شمشیر خانوادگی، یک اسب فرسوده و پیر زردرنگ، مقدار ناچیزی پول و یک توصیه نامه برای تره وی فرمانده گارد تفنگداران سلطنتی به عنوان توشه راه دریافت کرده است. وی که آماده است به کوچکترین مسئله ای جنجال به پا کند، بین راه با شوالیه روشفورت از عمال “کاردینال دوریشلیو” صدراعظم فرانسه ، به دلیل این که به اسب وی توهین کرده! درگیر می شود و ضربه سختی می خورد. به این ترتیب فراز و نشیب ها از همان ابتدای داستان آغاز می شود. دارتانیان در پاریس طبق توصیه پدرش، به تره وی مراجعه می کند و تره وی قول می دهد که در صورت اثبات لیاقت و توانایی جنگی اش به زودی یک تفنگدار شود. دارتانیان در همان روز به صورت اتفاقی خشم سه نفر از تفنگداران سلطنتی به نامهای مستعار “آتوس” ، “پورتوس” و “آرامیس” را بر می نگیزد و با تک تک آنها در یک محل با فاصله زمانی کم قرار دوئل می گذارد. سه دوست با هم سر قرار دوئل حاضر می شوند. اما هنوز مبارزه شروع نشده که چند نفر از سربازان گارد کاردینال ریشیلیو سر می رسند و به بهانه غیرقانونی بودن دوئل برای چهارتن مزاحمت ایجاد می کنند. اینجاست که آتوس، آرمیس، پورتوس و دارتانیان علیه دشمن مشترک، یعنی سربازان گارد کاردینال می جنگند و دارتانیان با از پا در آوردن چند نفر از سربازان نخستین بار شجاعت خودش را نشان می دهد.
از آن پس این چهارتن به چهار یار جدانشدنی تبدیل می شوند که همیشه شعار “یکی برای همه و همه برای یکی” را سر لوحه کارهایشان قرار می دهند. آرامیس که نام حقیقی اش “شوالیه اربله” است همیشه آرزوی کشیش شدن و پیوستن به کلیسا را در سر دارد و بین یک التهاب عاشقانه و در بر کردن جامه رهبانیت گیر کرده است. آتوس یا همان کنت دو لافر اصیل زاده ای است که پس از شکست در یک ماجرای عشقی و مشاهده خیانت همسر جوانش برای فرار از همه چیز روی به جنگاوری آورده است. پورتوس یا در اصل دووالون نیز اصیل زاده ای خوش قلب ، غول پیکر و خودنما است که بزرگترین آرزویش ازدواج با بیوه ای ثروتمند است. سه تفنگدار ماجراهای مختلفی را پشت سر میگذراند و از پس خطرهای زیادی جان سالم به در می برند. بازگشت همسر سابق آتوس به نام “مای لیدی” بعنوان زنی خطرناک و جاسوسه کاردینال ریشیلیو، عشق دارتانیان به زنی به نام مادام بوناسیو که جامه دار ملکه فرانسه است و مهم تر از همه رابطه عاشقانه بین آن دوطریش ملکه فرانسه و بوکین گام صدراعظم انگلستان خان های جدیدی را در داستان به وجود می آورد که از چهار سرباز ساده چهار قهرمان شکست ناپذیر و معروف می سازد. دارتانیان شجاعت واقعی خودش را در ماجرای بازگرداندن الماس های ملکه فرانسه از انگلستان نشان می دهد. ملکه فرانسه طی یکی از دیدارهای عاشقانه گردنبند خودش را به یادگاری به بوکین گام هدیه کرده است و بوکین گام گردنبند را به انگلستان برده است. از طرفی صدراعظم که همیشه با ملکه دشمنی دارد نقشه ای می چیند تا با استفاده از نبود این گردنبند بهانه ای را برای پادشاه بوجود بیاورد و ملکه و بوکین گام را رسوا سازد. دارتانیان و دوستانش وقتی متوجه ماجرا می شوند که یک هفته تا جشنی باقی مانده است که در این جشن ملکه بایستی گردنبندش را به گردن داشته باشد. آنان همه خطرها را به جان می خرند تا گردنبند را به ملکه بازگردانند. آتوس، آرامیس و پورتوس در بین راه با نقشه کاردینال متوقف می شوند. اما دارتانیان …
شاید شنیده باشید که به سه تا دوست جون جونی که از هم جدا نمی شوند، سه تفنگدار می گویند و خبر نداشته باشید که این اصطلاح از رمانی که الکساندر دوما نوشته گرفته شده است. دوما، نویسنده قرن نوزدهم فرانسه است که از بین آثارش “سه تفنگدار”، “کنت مونت کریستو” و “مردی در نقاب آهنین” شهرت زیادی دارند. جالب است که نویسنده ای با این شهرت هیچ علاقه ای به درس خواندن نداشته است و شیفته شکار و زندگی در طبیعت بوده است. او وقتی شانزده ساله بود، برای اولین بار نمایش نامه هملت اثر شکسپیر را تماشا کرد و بعد از آن، تنها آرزویش این بود که به پاریس برود و نمایش نامه نویس شود. زمانی که بزرگتر شد، سالها یک کارمند ساده بود و تنها در اوقات بیکاری می نوشت، تا سال ۱۸۴۴ که با نوعی داستان نویسی (داستان تاریخی) آشنا شد که او را ثروتمند و مشهور کرد. او در این داستان ها با ترکیب شخصیت های واقعی تاریخ فرانسه و شخصیت های ساخته خیال خود داستان های سرگرم کننده ای آفریده است.
رمان سه تفنگدار نمونه ای از این نوع است. این رمان قهرمانیها و دلاوریهای سه تن از تفنگداران لویی سیزدهم به نامهای آتوس، پورتوس، آرامیس و همچنین جوانی دلیر و باهوش به نام دارتانیان که بعداً در طول داستان عضو تفنگداران سلطنتی میشود را روایت میکند. این چهار نفر با هم پیمان دوستی بستند و در همه مهالک و مخاطرات با یکدیگر بودند. الکساندر دوما در این رمان اشخاص، زندگی و تاریخ قسمتی کوچک از تاریخ فرانسه را با مهارتی ویژه به خوانندگان نشان میدهد.
موفقیت دوما در به تصویر کشیدن دوران لویی سیزدهم و جو حاکم بر آن زمان انکارناپذیر است. الکساندر دوما، ما را به پشت دیوارهای قصر لویی سیزدهم می برد و آنجاست که به شیوه ای کاملا ماهرانه روحیات و افکار شخصیت های بزرگ تاریخی را به نمایش می گذارد. نکته جالب توجه آن است که در سه تفنگدار ما شخصیات سفید و سیاه یا خوب و بد نداریم. بطوری که خود دوما در بخشی از رمانش می نویسد: «ما قصد نداریم درس اخلاق بدهیم و هر شخصیتی خصوصیات خوب و بدی را همراه خود دارد. چنان چه خود دارتانیان هم گاهی برای پیشبرد اهدافش به حیله و ناجوانمردی متوسل می شود. یا ریشیلیو صدراعظم فرانسه را در سه تفنگدار می توان هم به عنوان وزیری خردمند و لایق نگریست و هم به عنوان فردی خونریز و مستبد.»
دوما در پی جنبش پردامنه ای که تاریخ جدید فرانسه را در آغاز قرن نوزدهم پدید آورده بود، نوع ادبی تازه ای آفرید. دوما، که بنیادگذار این نوع ادبی است، در این زمینه همچنان به عنوان سرمشق باقی ماند. برای خلق این نوع ادبی دورگه، نیروی حیاتی سرکش، قوه تخیل سرشار و قلم روان او ضرورت داشت. در بین دویست و پنجاه جلد رمان، خاطرات و سفرنامه های این نویسنده و آثار بی شمار اخلاف او، سه تفنگدار همچون شاهکاری بی همتا خودنمایی می کند و هنوز هم یکی از پرخواننده ترین کتاب های سراسر جهان است.
تفسیر داستان:• مردم فرانسه که پس از شکست ناپلئون، آینده کشور را مبهم و متزلزل میدیدند، از کتاب سه تفنگدار که از گذشتههای پرافتخار فرانسه سخن به میان میآورد و غرور جریحهدار شده آنان رانوازش میکرد، استقبال فراوان نمودند.
• کتاب سه نفنگدار یک داستان قهرمانی است و سراسر کتاب، از آغاز تا انتها، لبریز از سجایای عالی انسانی از قبیل رحم و مهربانی و دوستی و یاری و غمخواری است. بشر در تمام دورانها، انسانهای دلیر وشجاع و ضعیف نواز را ستایش میکرده است.
• یک دلیل مسلم دیگر موفقیت کتاب سهتفنگدار، نحوه بیان داستان و قلم شیرین و دلچسب دوما بود که وقتی خواننده شروع به خواندن میکرد دیگر قادر نبود آن را رها کند. دوما از جنبه وقایع نگری هم فنون مختلف به کار میبرد. آنقدر توطئه از پس توطئه و حادثه از پس حادثه میآفرید که هرگز خواننده نمیتوانست قیاس کند در چند صفحه بعد چه ماجراهایی به وقوع خواهد پیوست. در چهارچوب داستان هم نوعی “خدعه داستان نویسی” وجود داشت. کارینال ریشیلیو، مرد افسانهای فرانسه، با پادشاه میانهای نداشت و دشمنی او، خود بهانهای بود برای ایجاد توطئه. از طرفی فرانسه و انگلستان باهم دشمنی داشتند و این هم عذر دیگری بود برای اینکه دو قدرت بر ضد هم توطئه بچینند. در نتیجه داستان سه تفنگدار، مشحون از حادثه و توطئه است.
• در داستان سه تفنگدار، چهار قهرمان با خلق و مشرب متفاوت صحنه ساز وحادثه آفرینند؛ به همین سبب حوادث رنگ یکنواخت و کسل کنندهای به خود نمیگیرند.
آتوس، نمونه یک اشراف زاده فرانسوی است؛ با وقار و مودب وهوشمند است. بعضی مواقع سرد وبیاحساس جلوه میکند، اما هر چه هست اینکه از بدی نمیتواند بآسانی چشم بپوشد و معتقد است بدکار را باید حتماً مجازات کرد.
پرتوس یک شوالیه قدرتمند است. زور بازوی او تالی وهمتا ندارد اما در رفتار “دهاتی” است و فاقد ظرافتهای یک اشرافزاده فرانسوی است. نوشتهاند که دوما در میان قهرمان سه تفنگدار، او را بیش از همه دوست میداشته، شاید بدان سبب که پرتوس از حیث اندام و زور، شباهت زیادی به آفریننده خود داشته است. یک بار یاران دوما او را در حال نوشتن داستان گریان میبینند و سببش را از او میپرسند. دوما جواب میدهد: «من این مرد را از تمام وجود دوست میداشتم و حالا ناچارم او را بکشم … من باید جاودانه بر مزار او اشک بریزم …»
آرامیس یک شوالیه خداپرست است، اما در عین حال زودرنج و آتشین خوی است. احتیاط و متانت و کم حرفی و گذشت، از خلقیات اوست، ولی بسیاری موارد به خاطر خوی زود رنجی از میدان درمیرود و این نوع انسان از جمله انسانهایی است که به قول دوما در فرانسه بسیار دیده میشوند.
و آخرین فرد دارتاینان است؛ این جوانک اهل گاسکنی که سبک روح و سبک مغز و سبکبار است، مدام درحال جنبش و حرکت است. دلش میخواهد به همه یاری کند. اما در بسیاری از مواقع غرورش اسباب زحمت او میشود. عاشق پیشه و خیال پرداز نیز هست، و همین مشربش سبب میشود که خواننده سخت به طرفداری او برخیزد و او را دوست بدارد.
• همانطور که در داستان “روبینسون کروزو” ما دنبال فرایند علت و معلولی حوادث نیستیم، رمان سه تنفگدار نیز دقیقا در چنین بستری جریان دارد، یعنی وقوع حوادث بدون علت منطقی، این رمان ها از جمله رمانهای حادثهای به شمار میروند. (Novel of Incident) روبینسون کروزو محصول دوران عقل گرایی و راسیونالیسم است؛ در این دوران قهرمانِ وقت کسی بود که معصومیت طبیعت را در خود باز مییافت. اما درعصر دوما تنها اجتماع منشهای گوناگون جوابگوی زندگی پر جوش و خروش و ماجراجویانه مردم فرانسه بود.
دنباله کتاب:موفقیت سه تفنگدار چندان عاجل و کامل بود که دوما ناگزیر شد آن را پی گیرد. و این کار را تنها یک سال پس از انتشار سه تفنگدار با نگارش رمان بیست سال بعد انجام داد. این رمان همانطور که از نامش پیداست وقایع بیست سال پس از کتاب سه تفنگدار را پی می گیرد. دوما پس از آن کتاب ویکونت دو براژلون را به نگارش درآورد که به حوادث ده سال بعد از کتاب بیست سال بعد مربوط می شود، به عبارت دیگر حوادث سی سال بعد از ماجرای سه تفنگدار!
ترجمه کتاب:این کتاب نخستین بار توسط محمد طاهر میرزا قاجار (محمد طاهر میرزا اسکندری) در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به فارسی ترجمه شد و بصورت چاپ سنگی منتشر شد. در سالهای بعد ترجمه جدیدی از کتاب توسط ذبیحالله منصوری صورت گرفتهاست که مکرراً به طبع رسیدهاست. این ترجمه در ده مجلد منتشر شده است.
ذبیح الله منصوری، مترجم یا نویسنده:در باب اتهاماتی که به زنده یاد منصوری در باب ترجمه برخی آثار وارد شده است، ذکر این مطلب لازم است که کتابهایی که تحت یک عنوان کلی و در چندین جلد مجزا (همانند مجموعه غرش طوفان در هفت جلد یا مجموعه سه تفنگدار در ده جلد) منتشر شده اند، نه بسط مطالب به دلخواه و سلیقه این عزیز، بلکه ترجمه نسخ به هم پیوسته کتابهای مختلف تحت یک فرنام کلی بوده است. سعی خواهیم کرد نسخ اصلی کتابهای ترجمه شده این بزرگوار را نیز همراه با ترجمه ها در دسترس قرار دهیم تا خوانندگان خود پس از مقایسه به نتیجه حاضر برسند.