سال 1336 شهر دامغان شاهد ولادت کودکی بود که «مهدی» نام گرفت تا هدایتگر خیل عظیمی از جوانان و نوجوانان این سرزمین باشد. دیری نپایید که خانواده عزم تهران کرده و در محله جنوب شهر، کوچه رضایی زندگی پرمعنویتی را آغاز نمودند. هرچه از دوران تحصیل اش می گذشت نبوغ و استعداد فوق العاده او بیش از پیش خودنمایی می کرد. گذشت لحظات، فرصت هایی طلایی بود تا او کتاب های بیشتری را مطالعه کرده و مشتری ثابت کتابخانه محله و مدرسه گردد تا جایی که قبل از پایان مقطع دبیرستان، کتب مذهبی بسیاری را خوانده بود.
حسن خلق مهدی، او را چهره ای محبوب و مورد احترام در میان اقوام و آشنایان نموده و تواضع و فروتنی اش زبانزد خاص و عام بود. از دوران کودکی کمک به اقشار محروم و مستضعف را آغاز کرد و حتی در دوران دانشجویی اش نیز معلمی و تدریس خصوصی را از خانه های بالای شهر با پول های هنگفت رها نمود و پس از پیگیری های مکرر، آرزوی دیرینه اش که معلمی در مدارس جنوب شهر بود تحقق یافت. دیری نپایید که دانش آموزان از هر طیف و سلیقه سیاسی و عقیدتی، شیفته مرام و مسلک آن بنده پاک الهی گردیدند و از دامن آلوده گروهک های منافق و منحرف رسته و به جبهه خط امامی ها پیوستند. بنده ای که تا پاسی از شب به تجهد و رازونیاز با معبود خویش مشغول بوده و بسیاری از روزها را نیز روزه می داشت.