فلسفه اخلاق درباره پرسشهای بنیادین اخلاقیات میپردازد. درستی و نادرستی امور، شناخت امور خیر و شر، و باز شناسی فضایل، مسائل بنیادین اخلاق را تشکیل میدهند. پرسش از این مسائل بنیادین منجر به شکلگیری دو حوزه نظری میشود: فرا اخلاق و اخلاق هنجاری؛ فلسفه اخلاق این دو حوزه را شامل میشود.[۱]
فلسفه اخلاق یکی از رویکردهای علم اخلاق است و بدون در نظر گرفتن نقش و اهمیت آن و پیش کشیدن سؤالاتی که این حوزه از فلسفه مطرح میکند نمیتوان فهم کاملی از اخلاق و اخلاقیات کسب کرد.[۲] نهایتاً فلسفه اخلاق در شرایط بحرانی یا فوری بیش از دیگر علوم انتزاعی به دادمان نخواهد رسید اما مطمئناً اصول و مسائل اخلاقی که توسط فلسفه اخلاق مورد بررسی قرار میگیرند میتوانند به صورت پیشینی بسیار از رخدادها را ممکن و یا غیر ممکن سازند. به این معنا که ساختار شکل گرفته اخلاقی پیرامون ما (به عنوان دستاورد اندیشه و فلسفه اخلاق)، رخ دادن امور را از صافی اخلاقیات حاکم رد میکند و در نتیجه شناخت این محیط اخلاقی به ما در تصمیم گیریهای موقعی مان کمک فراوان خواهد رساند.[۳]
تاریخچه...چگونه است که یک کار انسان ، اخلاقی نامیده میشود ؟ و عرض کردیم که اگر چه ابتدا به نظر میرسد که این سوا ل ، سوال خیلی ساده ای است و جواب آسانی دارد ، ولی وقتی که عمیقا وارد این مطلب میشویم میبینیم جواب این سوال که راز اخلاقی بودن چیست ، به این سادگیها نیست ، بلکه از مشکل ترین مسائل فکری و پیچیده ترین مسائل فلسفی بشر است و از چند هزار سال پیش تا امروز هنوز فلاسفه جهان توافق نظری روی آن پیدا نکرده اند ما به جای اینکه اول ملاکهای اخلاقی بودن را در مکتبهای اخلاقی بیان بکنیم و مثلا بگوئیم افلاطون درباره ملاک اخلاقی بودن چه گفته است ، ارسطو چه گفته است ، اپیکور چه گفته است ، غزالی چه گفته است ، در دنیای جدید ، فلاسفه اروپا هر کدام...