اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد. در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد. پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. زمستان عنوان مشهورترین شعر مهدی اخوان ثالث (م. امید) است. او این شعر را خطاب به احمد شاملو سروده است. شعر دارای دو لایه است: در لایه اول، راوی مشغول توصیف سرمای سوزان آخرین فصل سال است، اما در لایه زیرین راوی یخبندان فضای سیاسی کشور را به تصویر می کشد. این دفتر شامل ۴۰ شعر می باشد.
هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله به روی دفترچه سؤالات و برگه پاسخنامه کنکور خم می شوند. و البته فقط پشتشان خم نمی شود،بلکه روح و روانشان هم. حالا تو هم قرار است به زودی یکی از آنها باشی. خیال می کنی اگر دانشگاه نروی زندگیت نابود می شود. آدم بی ارزشی می شوی. به درد هیچ چیز و هیچ کس نمی خوری. نمی توانی کار پیدا بکنی. نمی توانی ازدواج بکنی. نمی توانی زندگی خوبی داشته باشی. زندگیت به آخر می رسد. از این بدتر، اگر کنکور را خراب کنی و رتبه ات خوب نشود، نمی توانی به دانشگاه خوبی بروی. و به همین دلیل اگر هم کاری پیدا بکنی یا ازدواج بکنی یا برای خودت آدمی بشوی از نوع خوبش نخواهد بود. دوستانت، پدر و مادرت، معلم هایت، تلویزیون، اساتید کنکور، آموزشگاههای کنکور، دانشگاهها و خلاصه هر کسی که فکرش را بکنی مغز تو را شستشو داده اند که تو باید به دانشگاه بروی. ولی چرا؟
“بیست سال پیش یعنی زمانی که من در آزمون کنکور شرکت کردم و همه هم سن و
سالهای من، بدون کوچکترین شکی باور داشتیم که دانشگاه رفتن تنها گزینه
ممکن برای ماست. قانون نانوشته ای می گفت که اگر رتبه خوبی برای قبولی در
دانشگاه بدست نیاوری، مجبوری سال بعد دوباره برای کنکور درس بخوانی. حتی
اگر سال بعد هم قبول نشوی و پسر باشی و مجبور به سربازی رفتن، در حین خدمت
سربازی باید برای کنکور بخوانی و کنکور بدهی. باز هم اگر قبول نشدی، بعد از
خدمات سربازی. و اینقدر پشت کنکور بمانی و بمانی و بخوانی تا بالاخره قبول
بشوی! چاره دیگری نیست!”
این جملات بخشی از سخنان علی سخاوتی در کتاب
امکان است. علی سخاوتی که خود رتبه تک رقمی درکنکور کسب کرده و در دانشگاه
صنعتی شریف تحصیل کرده است در این کتاب سی کاری را معرفی میکند که یک
نوجوان ۱۸ ساله می تواند بجای رفتن به دانشگاه انجامش دهد و چه بسا انجام
هر یک از این کارها سرنوشت بهتری را برای آن نوجوان رقم بزند.