توضیحات : بهشت با همه ی وسعتش برای آدم قفسی بیش نبود، …
و آدم چیزی بیشتر از بهشت می جست، بی گمان بهشت زیبا بود ، بسیار زیبا.
اما او همدمی می خواست از جنس دلتنگی هایش، کسی یا چیزی که او را بفهمد، غم چشمانش را از نگاهش بخواند،
کسی که مثل هیچکس نیست، کسی از جنس عشق، و آدم هنوز عشق را نمی شناخت.
و خداوند عشق را آفرید.
حوّا را، زن را، و زن یعنی عشق، یعنی خود خود زندگی، …
و خدا حوّا را آفرید. زیبا و افسونگر، فریبا و دلربا، و جهان رنگ تازه ای گرفت. …