زپوها

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

زپوها

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

بهینه‌سازی و پردازش پرس و جو

 بهینه‌سازی و پردازش پرس و جو


بهینه‌سازی و پردازش پرس و جو:

در این فصل، به تکنیک‌های بکار رفته توسط DMBS برای پردازش، بهینه‌سازی و اجرای پرس و جوهای سطح بالا می‌پردازیم. 

پرس و جوی بیان شده در زبان پرس‌و جوی سطح بالا مثل SQL ابتدا باید پویش و تجزیه . معتبر شود. پویشگر (اسکنر) علامت هر زبان، مثل لغات کلیدی SQL، اساس ویژگی، و اساس رابطه، را در متن پرس و جو شناسایی می‌کند،‌ در عوض تجربه کننده، ساختار دستوری پرس و جو را برای تعیین اینکه آیا بر طبق قوانین دستوری زبان پرس و جو تدوین می‌شود یا خیر، چک می‌کند. پرس و جو باید همچنین معتبر شود، با چک کردن اینکه تمام اسامی رابطه و ویژگی معتبر هستند و اسامی معنی‌دار در طرح پایگاه اطلاعاتی ویژها‌ی پرس و جو می‌شوند. نمونه داخلی پرس و جو ایجاد می‌شود،‌‌ که تحت عنوان ساختار داده‌های درختی بنام درخت پرس و جو می‌باشد. ارائه پرس و جو با استفاده از ساختار داده‌های گراف بنام گراف پرس و جو نیز امکان پذیر است. DOMS باید استراتژی اجرایی برای بازیابی نتیجه پرس و جو از فایل‌های پایگاه اطلاعاتی را هدایت کند. پرس و جو استراتژیهای اجرایی بسیاری دارد. و مرحلة انتخاب،‌ مورد مناسبی برای پردازش پرس وجو تحت عنوان بهینه‌سازی پرس و جو شناخته شده است. 


خرید و دانلود  بهینه‌سازی و پردازش پرس و جو


نغمـة عشـق «موسیقی هندی»

 نغمـة عشـق «موسیقی هندی»


 

سخن خود را با شعر آغاز کردم چرا که هیچ چیز در مورد موسیقی گویاتر از شعر نیست و خود شعر گویاتر از هر چیز دیگر.

توضیح و تفسیر کار غافلان است و نه عاشقان. عشق دلیل بر نمی دارد و موسیقی عشق است. محافل ادبی کشتارگاه اشعارند، جاییکه ابیات به فعل و فاعل و مفعول تجزیه می‌شوند، شعر را باید جذب کرد، باید سر کشید، تحلیل کار غافلان است.

وقتی پای موسیقی به میان آید باید خموش شد باید گوش جان سپرد ولی افسوس و صد افسوس که عادت کرده ایم همه زبان باشیم و هیچ گوش.

در ابتدا اقرار می کنم که سخن گفتن در مورد موسیقی کاری است بس دشوار چرا که موسیقی اگر به راستی شنیده شود عقل و هوشیاری را از انسان می رباید و جاییکه انسان هوشیار نیست چه جای سخن گفتن است.

در این سنت دانشگاهی که آموخته ایم همه چیز را با واسطه یاد بگیریم و یاد بدهیم، چه چاره است جز اینکه چند صفحه ای در بیان و شرح موسیقی سیاه کنیم و در انتها راه به جایی نبریم.

پس بگذارید از همین ابتدا اعتراف کنم که این راه به سوی ناکجا آباد است مگر برای اهل دل و کسانی که در این نوشته ها اشاراتی چند بیابند و باقی راه را آنچنانکه باید بپیمایند، از این رو همراه این مقاله یک CD موسیقی و تعداد 24 اسلاید ضمیمه کرده‌ام تا همه حرف و سخن نباشم، باشد که مقبول نظر واقع شود.

جنبه های تاریخی:

با نگاهی به تاریخ بشر سبک های گوناگون و مشخصی را در پهنه وسیع زندگی موسیقایی انسان مشاهده می کنیم که همیشه هم در حال تحول بوده اند. ما شاهد رشد و پیشرفت گامهای پنتاتونیک[1] در شرق آسیا، صورت های ظریفی از اوزان چندآوایی در به صدا در آوردن ناقوسها[2] و دیگر آلات موسیقی ضربی[3] در نواحی اطراف اندونزی و جنوب شرقی آسیا هستیم. در غرب آسیا، محدوده عربی زبان شمال آفریقا، ایران، پاکستان، هند و بنگلادش چنان نظام ملودیکی به ثمر رسیده است که در نهایت زیبایی و هماهنگی قرار دارد و در آن از صدای انسان به عنوان زیباترین و رساترین عنصر موسیقایی استفاده می شود.

آنگاه می رسیم به سیاهان آفریقا و در آنجا شاهد کهن ترین اوزان بشری هستیم که از آنها به عنوان ضروری ترین عناصر اجتماعی استفاده می شده، اجتماعی که در آن زندگی بشر پوشیده در اصوات بوده و این اصوات بودند که در عملی ترین و در عین حال رویایی ترین وجه ممکن به زندگی بشر آن دوره معنی می دادند.

حتی همین نواحی جغرافیایی وسیع نیز تقسیم بندی های خاص خود را دارند و هر تقسیم بندی به نوبه خود زیر مجموعه ها و گروه بندی های متعدد دیگری را می‌طلبد، هر کدام از این مجموعه ها در نوع خود منحصر به فرد و غالباً دارای یک ویژگی بومی هستند.

برای شناسایی فرهنگ های مختلف، بوم شناسی نقش مهمی بازی می کند. بعضی از این فرهنگ های موسیقایی دوره اوج شکوفایی خود را صدها سال پیش طی کرده اند و تاثیرات به سزایی در تفکر و خلاقیت موسیقایی کشورها و سرزمین های اطراف خود داشته اند، سرزمین هایی که جنگ ها و پیروزی های متعدد را از سرگذرانده اند، سیل‌ها و خشکسالی ها به خود دیده اند ولی همچنان سنن خود را حفظ کرده اند.

یکی از ستبرترین این سنتها که هرگز دوام خود را از دست نداد بلکه هم از طریق قوای درونی و هم به وسیله تفکرات و تصورات و پالایشهای خارجی خود را غنی کرد، سنت موسیقی هندی است.

ریشه های این سنت به 6000 سال پیش بر می گردد، البته این تاریخ گذاری بر مبنای شواهد تاریخی مکتوب است و چه بسا این سنت دارای قدمت بیشتری نیز باشد. اولین نظام دقیق موسیقایی مربوط به سومریان است. موسیقی جزء ضروری آیین ها و مراسم مختلف در زندگی سومریان بوده، ایشان درمعابد و مقبره ها از موسیقی و آلات موسیقایی استفاده می کردند.

از آنجا که جنبه شنیداری موسیقی ابعاد وسیع تری از جنبه نوشتاری آن دارد، بقایای مکتوب از این فرهنگ غنی موسیقایی بسیار اندک است و به چیزی بیش از آنچه به طور جسته و گریخته در طول زمان به دست ما رسیده است نمی توانیم اکتفا کنیم.

شعله های این فرهنگ غنی در زادگاه خود باقی نماند بلکه در نواحی مختلفی همچون مصر با تمدن باستانی 6000 ساله خود و هند و یونان نیز در گرفت. گرچه هند از لحاظ مکانی در فاصله دورتری قرار داشت ولی دروازه های این سرزمین در شمال غربی همیشه به روی موجهای موفق دیگر تمدنهای باستانی گشوده بوده؛ «هاراپا» در «پنجاب» و «موهنجودارو» در «سند» شهادتی بر این گفته می باشند.

فرهنگ و تمدن هندی واقع در غرب آسیا هرگز فرهنگی منفعل نبوده بلکه همیشه در رابطه ای متقابل با دیگر فرهنگ ها، نظریه ها و تجربیات حتی پیمان ها و اصطلاحات مختلف را پذیرفته، فراگرفته و در خود جذب و حل کرده و در مقابل، تمام این اطلاعات را به سوی شرق، به لائوس و کامبوج و اندونزی و تایلند و ویتنام فرستاده.

اقوام و مردمانی که در دورانی بیش از 6000 سال به این سرزمین وارد شده اند هر کدام موسیقی مخصوصی را به همراه آورده اند که این امر هند را واجد مجموعه ای غنی از معرفت و دانش موسیقایی کرده ولی هرچند هم که این تاثیرات متعدد و متفاوت بوده باشند، موسیقی هندی همچنان هویت و یگانگی خود را در گذر زمان حفظ کرده است.

وجوه مشترک بسیاری بین انواع نظام های موسیقایی در هند مشهود است که از این جمله می توان از برتری موسیقی آوازی، وجود آلات ظریف ریتمیک و نقش مهمی که هر کدام از این آلات در هر قطعه ایفا می کنند، طبع ملودی خطی، اهمیت بداهه نوازی و ارتباط نزدیک بین موسیقی، رقص و هنرهای مشابه نام برد.

در فرهنگ هندی گرچه با جلوه ها و نمودهای متفاوتی از موسیقی روبرو هستیم ولی حقیقت همچنان واحد است. بنیادهای فکری و رویه زندگی در جای جای این تمدن وسیع بشری از سرچشمه ای واحد تغذیه می کند، حقیقتی که در تار و پود زندگی هر هندی، متعلق به هر دوره تاریخی که باشد تنیده و با آن یکی شده است.

جنبه های عرفانی و معرفت شناسانه:

موسیقی جزء عناصر باستانی فرهنگ و تمدن هندی است، حتی خیلی پیشتر از ظهور مسیحیت، موسیقی هندی دارای قوانین مشخص و نظام های دقیقی بوده که موجب به ثمر رسیدن تجربیات موسیقایی اصیل و قابل توجهی شده اند.

در جای جای متون باستانی هند در مورد موسیقی مطالبی آمده است و در آنجا از موسیقی به عنوان فعالیتی تعبیر می شود که توسط «راسا[4]» رهبری می شود.

«راسا» به معنی عطر، طعم و چاشنی است، عنصری که به کار هنری تشخص می‌بخشد و کیفیت آن را تعیین می کند؛ پس موسیقی هندی را باید چشید، نباید تنها به آن گوش کرد بلکه باید آنرا بویید، باید آن را با تمام وجود پذیرفت و جذب کرد همانگونه که شاگردان هندی در گذشته چنین می کردند، اینان با دقت تمام ابعاد موسیقی را از محرکهای جسمانی گرفته تا لذات زیباشناسانه آن مطالعه می کردند، آنها طبیعت احساس را تحلیل می کردند و حتی به مطالعه شرایط و عواملی می پرداختند که احساس ها تحت تاثیر آنها به وجود می آیند، از کنار هیچ چیز با بی اعتنایی و ساده انگاری نمی‌گذشتند، برای مثال وقت زیادی را صرف مطالعه ضمیر ناخودآگاه و احساس های ناخواسته می کردند، موضوعی که علم جدید در غرب چندی بیش نیست که به اهمیت آن پی برده است.

البته وقتی در اینجا سخن از تحلیل و مطالعه به میان می آید باید توجه لازم را داشته باشیم که منظور مطالعه و تحلیل به معنای امروزی و غربی کلمه نیست بلکه آنها با رجوع به دنیای درون و از طریق شهود حقایق را می جستند، به دلیل روش بی‌واسطه و نابی که به کار می بردند نیازی به کتابت نبود، معرفتی که بی واسطه اخذ شود هرگز از طریق واسطه ای به نام کتاب قابل انتقال نخواهد بود و به همین دلیل است که اسناد مکتوب شاهد بر این سنت فرهنگی باستانی بسیار اندک هستند و آنچه هم که در دسترس است گویای روح حاکم بر این فرهنگ نیست.

برای آشنا شدن با سنت هندی و در اینجا به طور مختص با سنت موسیقایی هندی باید با آن یکی شد و آن را از نزدیک تجربه کرد وگرنه با تورق چند کتاب و جزوه راه به جایی نخواهیم برد.

در والاترین تصور از هنر، هنر و دین به یک معنا هستند و این نوع برداشت فقط می‌تواند در ارتباط با اصول و عقاید یک جامعه روحانی صادق باشد؛ البته در اینجا منظور از دین صرفاً ادیان آسمانی نیست و جامعه روحانی فقط یک جامعه مذهبی نیست بلکه منظور جامعه ای است که در آن اعتقادات از سطح جامعه به درون زندگی و قلوب افراد نفوذ کرده و در تمامی ارکان زندگی ایشان دارای نقشی بنیادین است. جامعه ای که انسانها در آن برای اعتقاداتشان زندگی می کنند و در مقابل، این باورها به آنها روح زندگی می بخشد.

موسیقی در چنین فرهنگی وسیله است، وسیله ای برای درک خدا. یک نغمه در واقع همان «یانترا»[5] است، اسبابی برای پرستش. در این فرهنگ با موسیقی و رقص، هنرهای بصری و تجسمی و شعر همه به یک شیوه رفتار می شود. در همه این هنرها تاکید روی«خلوص احساسی» است تا «تمرکز عقلی»، انگیزه همان «انگیزه شعری» است تا «نمایشی»، روش «شهودی» است تا «استدلالی»، هدف «تعمق و تامل» است و نه «کنش و جنبش» و نتیجه تمام اینها «درون گرایی عارفانه شرقی» در مقابل «برون گرایی عاقلانه غربی» است.

اصول نظری که امروزه حاکم بر این سنت غنی موسیقایی هستند نتایج منطقی مجموعه ای از پیشرفت ها و تجربیات مداوم در طول زمان هستند، روندی منحصر به فرد که از تاریخ و فرهنگ هند جدایی ناپذیر می باشد.

نمی توان به طور دقیق گفت که جرقه های چنین سنتی در چه زمانی زده شده چرا که حس زیبایی شناسانه از همان ابتدا به انحاء مختلف در بشر بوده، لذتی که بشر همیشه از شنیدن آوای پرندگان و گوش سپردن به موسیقی طبیعی امواج خروشان دریا و صدای لطیف باران بهاری می برده انکار نشدنی است و در عین حال نمی توان نقطه آغازینی برای آن متصور شد.

حال این احساس شاعرانه در تمدنی مثل تمدن هندی صورت انسانی به خود می‌گیرد و نوازنده همراه با طبیعت می نوازد و خواننده چو بلبلی می خواند، هنرمند هندی هرگز خود را جدا از طبیعت نمی داند و برای همین هم بوده که هرگز خود را درگیر نظریه پردازی‌های پیچیده موسیقایی چنان که در غرب می بینیم نکرده و البته همچنان موفق و تاثیرگذار باقی مانده است.

البته در اینجا باید اشاره ای داشته باشیم به وقفه کوتاهی که با ورود اسلام به هند در سنت موسیقایی این سرزمین واقع شد.

در دوره اسلامی موسیقی در ابعاد محدودتری مورد توجه قرار می گیرد و بعضاً با مخالفت‌های شدیدی از جانب حکام وقت روبرو می شود چرا که در اسلام موسیقی دارای دو جنبه از تاثیرگذاری است و می تواند هم باعث خیر بشود و هم باعث شر و به همین دلیل قوانین اسلامی از خیر موسیقی در ازاء شر احتمالی آن می گذرند و موسیقی را از هر نوعی که باشد محکوم و مطرود می شمارند. ولی این وضع دیری نمی‌پاید چرا که همانطور که پیش تر گفته شد موسیقی در هند یعنی همان زندگی و آشکار است که نمی توان به راحتی زندگی را از ملتی دریغ کرد.

از طرفی تمام متون مذهبی هندوها در هوای موسیقی تنفس می کنند و نوشته های باستانی هندو در مورد موسیقی با عنوان «گاندا روا ودا»[6] یا «گیتا گویندا»[7] که یعنی «نغمة نغمه ها» از ابتدا تا انتها در فضای موسیقایی نوشته شده اند.

فهم چنین سنتی فقط در متن زندگی و تفکر هندی امکان پذیر است. پرسش از سبک، تفسیر و نوع بیان و یا نکته های ظریف در مورد بعد اجرایی موسیقی قابل بحث در هیچ زبان مشترک نیست و هیچ گونه اصطلاحات بین المللی مشخصی در این وادی وجود ندارد؛ البته در مورد جنبه های زیبایی شناسانه و برخورد دیگر تمدنها با این سنت سخن گفتن قدری ساده تر است گرچه همچنان دشواری های خاص خود را پیش می کشد.

موسیقی یک زبان بین المللی نیست و چنین برداشتی از موسیقی فقط یک ساده انگاری و ساده سازی مبالغه آمیز است. البته در نواحی که دارای نظام موسیقایی مشترک و گویش زبانی متفاوت هستند مثل بخش شمالی و جنوبی هند در مقایسه با یکدیگر یا نواحی دیگری در غرب آسیا یا در اروپا چنین برداشتی از موسیقی معقول‌تر به نظر می رسد با اینکه همچنان در این نواحی هم تفاوت های بسیاری در موسیقی این مردمان می بینیم پس همچنان موسیقی یک زبان بین المللی نیست و نباید با آن یک برخورد بین المللی کرد.

موسیقی برخاسته از فرهنگ است و فرهنگ در برگیرنده ارزشها و نیک می دانیم که ارزشها از فرهنگی تا فرهنگ دیگر و از سرزمینی تا سرزمین دیگر متغیر هستند. مثلاً برخورد موسیقایی فرهنگ و تمدن غربی با صدای انسان به عنوان یک ابزار موسیقایی کاملاً با آنچه در فرهنگ و تمدن هندی وجود دارد متفاوت است گرچه به ظاهر وسیله یکی است که همان صدای آدمی می باشد.

در هند صدا برای خواننده مثل دست خط است برای شاعر؛ همانطور که دست خط خوب لازمة شاعر بودن نیست، صدای خوب هم برای خواننده هندی اهمیتی ندارد. در موسیقی هندی اینکه خواننده «چه» می خواند بسیار مهم تر است از اینکه «چگونه» می‌خواند.

در اروپا تنها کسی سراغ خوانندگی می رود که ابتدا صدای زیبایی در خود یافته باشد، در هند اما کسی که عشقی به موسیقی در خود می یابد سراغ خوانندگی می‌رود.

در غرب خواننده وسیله و واسطه ای است برای بیان ایده های سازندة قطعه یا دیگر دست اندرکاران، حتی در بسیاری از اپراهای غربی از صدای انسانی به عنوان یک آلت موسیقایی صرف استفاده می شود ولی در هند هر خواننده یک هنرمند خلاق به معنای واقعی کلمه است، به مثابه یک شاعر و نه ابزاری که فقط اصوات مختلف از خود خارج می کند.

موسیقی هندی صرفاً ملودیک است یعنی از خطوط ملودی بدون هارمونی تشکیل شده که البته توضیح اینکه ملودی و هارمونی در موسیقی چه معنایی دارند در حیطة بحثهای تخصصی موسیقی هستند که شرح آنها از حوصله این مقاله خارج است فقط در این حد اشاره می کنیم که ملودی هندی از مجموعه ای از نت ها ساخته شده است که تنها ارتباطشان با یکدیگر این است که به هم پیوسته اند و از نظر زمانی یکی پس از دیگری می آیند و چنین نظام ملودیکی به هیچ وجه مستلزم داشتن هارمونی نیست؛ در صورتیکه موسیقی غربی و ملودی موسیقی های غربی بدون هارمونی ارزشی ندارند، موسیقی غربی خود را مجبور می کند که هرنت را از محل مخصوص خود استخراج کند و فقط نت هایی را همراه هم به کار ببرد که با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و این هماهنگی را در نظام های پیچیده موسیقایی غربی می توان جستجو کرد و این همان معنای هارمونی است.

عملی که هرگز دغدغه نوازنده هندی نبوده چون هنرمند هندی آزاد است که اصوات را از هر کجا که می خواهد بیاورد؛ مگر یک مرغ عشق می داند که در چه گامی می خواند و یا مگریک بلبل بدون در نظر گرفتن هارمونی و دانش آکادمیک موسیقی لال خواهد شد؟!

خواننده و هنرمند هندی همان مرغ عشق است و جالب تر اینکه...


خرید و دانلود  نغمـة عشـق «موسیقی هندی»


استانداردهای ساختمان کتابخانه

 استانداردهای ساختمان کتابخانه


عوامل مؤثر در برنامه ریزی

گرچه معمولاً لازم است در هر کتابخانه عمومی بخش امانت و مراجعه جداگانه ای برای بزرگسالان و کودکان در نظر گرفت، اهمیت نسبی آن تحت مقتضیات گوناگون بسیار متفاوت خواهد بود. پیش از آنکه فضای لازم برای هر یک از این خدمات پیش بینی شود، باید براساس هدفهای کتابخانه و ارجحیت های محلی، در مورد دامنه و گسترش این خدمات و تسهیلات وابسته به آن تصمیم گرفت.

دگرگون پذیری

ساختمان کتابخانه های عمومی باید به گونه ای طرح شود که نیازهای قابل پیش بینی در ظرف 10 الی 20 سال بعد را در خود بگنجاند و تغییرات تعداد و مشخصات جمعیت حوزه عملکرد را در نظر داشته باشد. در صورت امکان، باید محل کتابخانه را باتوجه به گسترش آتی ساختمان کتابخانه برگزید و در طرح ساختمان نیز به این امر توجه نمود. لازم است طرح داخلی ساختمان، چگونگی استفاده از فضا، طرز قرارگرفتن چراغها، منابع تأمین حرارت، و دیگر وسایل فنی دارای انعطاف و دگرگون پذیری هر چه بیشتر باشد. رعایت این امر به ویژه در بخشهایی از کتابخانه که مورد استفاده همگان است اهمیت دارد. حتی در کتابخانه های بزرگ هم غالباً بهتر است تقسیم فضا نازک و قابل برداشتن انجام داد و تا جای ممکن از تقسیماتی به اطاق و بخش جداگانه پرهیز کرد.

گزینش جاودسترسی

دسترسی سریع و راحت مردم به کتابخانه مهمتر از آنست که کتابخانه شعاع عملکرد متمایزی اختیار کند. کتابخانه هایی که در نواحی مرکزی شهر در مسیر جریان آمد و رفت افراد پیاده و نیز وسایل نقلیه عمومی واقع شده اند و از تسهیلات پارکینگ وسیع برخوردارند، خوانندگان بیشتر از نواحی بسیار گسترده تری جلب می نمایند تا کتابخانه هایی که فاقد این مزایا هستند. در اینجا عامل اصلی کشش خواننده به کتابخانه، تنها کتابخانه به طور مطلق نیست بلکه کشش و جاذبه کلی منطقه ای که کتابخانه در آن واقع شده بسیار مؤثر است؛ به همین سبب قرار دادن کتابخانه در مراکز ویژه خرید و بازار، مورد توجه است. به طور کلی کتابخانه- های فعال و گسترش یافته خواننده را از نقاط دورتر جذب می کنند و هر چه کتابخانه بهتر و بزرگتر باشد شعاع عملکرد مؤثر آن نیز گسترده تر خواهد بود. با اینهمه، به ناچار میزان کارآیی کتابخانه با مسافت نسبت عکس دارد. در شهرها معمولاً لازم است کتابخانه های شاخه با شعاع 5/1 کیلومتر و کتابخانه های بزرگتر با شعاع 3 تا 4 کیلومتر عمل کنند. البته ممکن است لازم شود این مشافت را برحسب عواملی چون تسهیلات آمد و رفت، تراکم جمعیت، و ویژگی- های مشترک در نواحی مختلف، تعدیل کرد. طرح ریزی خود ساختمان نیز باید به گونه ای باشد که دستیابی به کتابخانه را ساده نماید و تا جای ممکن از ایجاد پلکان، درهای تنگ، و دیگر فضاهای خفه و بسته احتراز شود. لازم است به مشکلات سالخوردگان و معلولین توجه داشت و هر جا ضرورت ایجاب کند از آسانسور، سطوح شیب دار، و درهای خودکار استفاده نمود.

همکاری با سایر مؤسسات فرهنگی، آموزشی، تفریحی

در صورتی که شرایط بالا امکان پذیر باشد، معمولاًَ مرتبط ساختن کتابخانه عمومی با سایر مؤسسات خدمات همگانی مانند سالن نمایشگاه، تئاتر، و جز آن، که در شعاع عمل کتابخانه واقع است، مزایایی در بردارد. در تحت پاره ای شرایط، ممکن است کتابخانه عمومی حتی همزمان به صورت کتابخانه مدرسه و یا نهاد آموزشی مشابهی عمل کند؛ این امر به ویژه زمانی عملـی تر خواهد بود که هدف نهاد مزبور برآوردن نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه به گونه ای همه جانبه باشد. به این ترتیب هر حوزه می تواند حداکثر استفاده را از تمام تسهیلات مربوط بکند.

نمای کتابخانه

ساختمان کتابخانه باید خود به خود گویا باشد. موقعیت و طرح ساختمان کتابخانه عمومی می تواند خدمات آن را به بهترین وجه تبلیغ نماید. اغلب امکان این هست که طرح به گونه- ای تهیه گردد که قسمتی از منظره داخل کتابخانه از بیرون مشاهده شود و رهگذران بتوانند جنب و جوش درونی آن را ببینند. ویترین های نمایشی در خارج ساختمان و نیز سالن ورودی خوش طرح می تواند به این منظور کمک کند.

استانداردها

در بندهای زیر فضای مورد نیاز برای فعالیتهای مختلفی که کتابخانه عمومی عرضه می کند، همراه با فضای لازم برای انجام کارهای اداری و مانند آن یک به یک بررسی می شود. این پیشنهادات مختص کتابخانه عمومی است به این معنی که هرگاه یک کتابخانه در آن واحد هم برای عموم مردم و هم برای آموزشگاه و یا دانشکده ای کار کند باید در مطالب زیر تغییرات قابل ملاحظه ای داده شود.

فضایی که برای خدمات مربوط به مرجع و یا امانت در بندهای 86 تا 96 پیش بینی شده، کلی است. غالباً هر دو این امور از محل واحدی مانند سالن مشترک کتابخانه و یا بخش مربوطه انجام می شود. ولی گاهی اوقات قسمتی از یک یا هر دوی این خدمات در بخشهای موضوعی جداگانه و یا در محلهای مجزا صورت می گیرد. مثلاً قسمتی از کتابخانه که به موسیقی، تکنولوژی، تاریخ محلی، و یا کتابخانه مجزا برای کودکان اختصاص دارد. چنانچه محلهای جداگانه ای در کتابخانه برای مقاصد خاص در نظر گرفته شود، ممکن است لازم باشد به مساحت کل هر یک افزود تا فضای اضافی برای امانت و نیز کاربرد اضافی مورد نیاز تأمین شود. کودکان زیر چهارده سال معمولاً 25 تا 30 درصد کل جمعیت را تشکیل می دهند، پیشنهادات زیر بر شالوده این نسبت تنظیم شده است، با این فرض که بسیاری از کودکان زیر چهارده، از کتابخانه بزرگسالان استفاده قابل ملاحظه ای خواهند کرد.

لازم است به وظایف مشابه پایگاههای کتابخانه ای بزرگ و کوچک در حوزه یک تک واحد کتابخانه عمومی توجه داشت (بند 20 را ببینید). بررسی وضعیت جامعه ای که از کتابخانه استفاده می کند معمولاً می تواند نخستین گام برای تخمین فضای مورد نیاز برای هر یک از بخشهای کتابخانه باشد. مثلاً ممکن است کتابخانه ای عهده دار نقش منبع اطلاعاتی مرجع برای حوزه گسترده ای باشد و در عین حال کتاب در اختیار فرد در حوزه محدودتری گذارده و به نیاز کودکان ساکن در حول و حوش کتابخانه نیز پاسخ گوید. در این صورت ممکن است لازم شود برای انجام هر یک از این سه وظیفه، فضای مورد نیاز را برمبنای سه گروه گوناگون پیش بینی نمود.

همچنین باید توجه داشت که استاندارد کلی ویژه مجموعه کتاب که در بند 22 به آن اشاره شد، به تک واحدهای کتابخانه ای مطابق با تعریف بند 8 مربوط می شود. معمولاً این کتابها را باید در درون حوزة هر تک واحد، بین چندین پایگاه کتابخانه ای منجمله کتابخانه های مادر و یا کتابخانه های شاخه تقسیم نمود. از آنجا که برخی از بخشهای این کتابخانه ها کار یکدیگر را تکرار می کنند، معمولاً لازم است مساحت بخش امانت بزرگسالان را در هر یک از پایگاهها کاهش داد و در پیشنهادات زیر و ارقامی که به عنوان راهنما در جدول 1 آمده است تجدیدنظر نمود.

بخش امانت بزرگسالان

لازم است از مجموعه کلی کتاب متشکل از 2 تا 3 جلد کتاب برای هر نفر (بند 22) حداقل یک جلد کتاب به ازاء هر یک نفر از جمعیت را به بزرگسالان اختصاص داد (جدول یک را ببینید). معمولاً و به طور متوسط یک سوم از کل مجموعه کتاب ویژه بزرگسالان در هر یک از پایگاههای کتابخانه ای در هر زمان به امانت خارج از کتابخانه می رود. از این رو و باتوجه به آنچه در مورد تکرار کار و پوشش مشترک مواد در پایگاههای کتابخانه ای گوناگون گفته آمد، توصیه می شود قفسه بندی باز در بخش امانت بزرگسالان گنجایش 600 جلد کتاب به ازاء هر 1000 نفر جمعیت را داشته باشد. معمولاً کتابخانه هایی که برای جمعیت بیش از 60 هزار نفر کار می کنند می توانند تعداد کتاب کمتری برای هر هزار نفر جمعیت تهیه کنند. کتابخانه ای که حوزة جمعیت 3000 نفری را می پوشاند باید دست کم 4 هزار جلد کتاب از مجموعه را در قفسه های باز قرار دهد. (بند 25 را ببینید. حداقل مجموعه کتاب که در این بند پیشنهاد شده 9000 جلد است که 3/1 آن برای کودکان خواهد بود. معمولاً د رحدود 3/1 از 6000 جلد کتاب باقیمانده برای بزرگسالان نیز در هر زمان به امانت در خارج از کتابخانه می رود). ولی در کتابخانه های شاخه کوچک احتمال جذر و مد در میزان امانت کتاب به ویژه در فصول گوناگون بسیار است. به این دلیل مساحت بخش امانت بزرگسالان (که شامل کتابها در قفسه باز نیز می شود). نباید هیچگاه کمتر از 100 مترمربع پیش بینی شود.

در تمام کتابخانه های بزرگتر باید برای هر 1000 جلد کتاب، 15 مترمربع (111 فوت مربع) در قفسه های باز (با 5 طبقه) در نظر گرفت. هرگاه چنین پیش بینی صورت گیرد، محل کافی برای گردش کتاب، رفت و آمد خوانندگان، میز کارمندان، برگه دان ها، صندلیهای راحتی بدون میز به تعداد یک صندلی برای هر هزار نفر جمعیت، و مقدار متعادلی وسایل نمایشی وجود خواهد داشت. چنانچه دسترسی به تمام قسمتهای مخزن کتاب آزاد باشد، باز هم نمی باید تعداد کتابهای قفسه باز مطابق با جدول یک را کاهش داد.

قسمتهای دیگری که فضای آن با بخش امانت بزرگسالان مرتبط است در بندهای زیر مورد بحث قرار می گیرد:

رسانه های دید و شنودی: بندهای 94 تا 100

فضای نمایشگاه: بند 109

بخش مرجع بزرگسالان

فضای این بخش برای چهار کار مختلف مورد استفاده قرار می گیرد:

الف ـ قفسه های باز کتابهای مرجع

ب ـ میز مخصوص کتابدار مرجع و جای کافی برای مراجعین.

ج ـ فضا برای مطالعه مراجعه کنندگان در داخل کتابخانه، و نیز برای مراجعه کسانی که اطلاع مشخص و معینی را در زمان کوتاهی لازم دارند.

د ـ نگاهداری و استفاده از نشریات ادواری.

فضای مورد نیاز در بخش مرجع با قفسه باز

تعداد کتابهای مرجع (در بند 29) مشخص شده است. این میزان در کتابخانه های مختلف متفاوت است و از مجموعه صد جلدی در کوچکترین واحد کتابخانه ای (کمی بیش از یک درصـد کل مجموعه 9000 جلدی) تا مجموعه ای در حدود ده درصد کل مجموعه در کتابخانه های بزرگ متغیر است. به طور کل نسبت مجموعة مرجع به کل مجموعه ویژه بزرگسالان همراه با تعداد جمعیت فزونی می یابد. ولی برخی عوامل دیگر نیز بر این تناسب مؤثر است. این عوامل عبارتند از میزان خودمداری جامعه و اتکاء آن بر منابع خود، گسترة علایق و فعالیتهای محلی و وضع صنایع، ارتباط کتابخانه عمومی با دیگر کتابخانه های نزدیک، و بالاخره مدت زمانی که در خلال آن مجموعه کتابخانه شکل گرفته است.

با آنکه کتابهای مرجع معمولاً فضای متوسط بیشتری از کتابهای معمولی برروی قفسه اشغال می نماید، لزومی ندارد فضای گردش کتاب در بخش قفسه باز به وسعت بخش امانت کتاب (بند 87) باشد. به طور کلی در بخش مرجع ده مترمربع (108 فوت مربع) برای هر هزار جلد کتاب روی قفسه های باز کافی است. جدول شماره دو میزان مجموعه مرجع در قفسه باز را به نسبت جمعیت های متفاوت نشان می دهد. در این جدول فضای لازم برای نگهداری کتابها و نیز فضای اضافی برای نشستن آمده است. جمع این دو فضا،  جای کافی برای میز کتابدار را نیز در خود می گنجاند.

فضای مورد نیاز برای مراجعین

فضای لازم در اینجا به عوامل بسیاری بستگی دارد مانند:

ـ نوع و تراکم جمعیت، ساختمان سنی آن، شمارة دانشجویان پیوسته کار full-time.

ـ مقتضیات خانه و خانواده در محل.

ـ کمیت و کیفیت مجموعه کتابخانه، به ویژه رسانه های پژوهشی و دید و شنودی.

ـ دسترسی به سایر کتابخانه ها.

ـ کفایت کتابخانه ای دانشگاهی مجاور و مقررات آنها در مورد خوانندگان غیردانشجو.

معمولاً فضای کافی با تهیه 5/1 صندلی (با میز مقابل آن) به ازاء هر 1000 نفر جمعیت بدست می آید. کتابخانه هایی که در حوزه هایی با جمعیت بالای صد هزار کار می کنند می توانند این مقدار را کاهش دهند. لازم است برای هر خواننده در حدود 5/2 مترمربع (27 فوت مربع) برحسب نوع آرایش صندلی و میز پیش بینی نمود. هیچ کتابخانه ای نباید کمتر از چهار صندلی و میز مناسب برای مطالعه منظور بدارد.

فضای مورد نیاز برای نگهداری و مراجعه به نشریات ادواری

هر کتابخانه به تعدادی روزنامه و مجله و نیز فضایی برای استفاده از آنها نیاز دارد. عواملی که در بند پیشین ذکر شد بر میزان و چگونگی پیش بینی فضا برای نشریات ادواری (بند 39 و 40) نیز تأثیر می گذارد. در کتابخانه هایی که در خدمت جمعیتی تا حدود 20 هزار نفر می باشند باید یک صندلی به ازاء هر دو هزار نفر جمعیت برای مراجعین به نشریات ادواری پیش بینی شود؛ هرگاه این جمعیت از 20 هزار نفر بیشتر باشد می توان برای هر سه هزار نفر بعدی یک صندلی در نظر گرفت. با این همه تحت شرایط متفاوت محلی ممکن است نیاز کمتر و یا بیشتری به این تسهیلات احساس شود. در این قسمت لازم است برای هر نفر سه مترمربع فضا پیش بینی نمود: در این مساحت، جای کافی برای نمایش تک شماره های روزنامه و مجلات و محل مناسب و راحت برای مطالعه غیررسمی وجود داشت، مبل راحت و میز کوتاه معمولاً از میز مطالعه رسمی مناسب تر است،

می توان این قسمت را با فضای مطالعة غیررسمی در بخش امانت بزرگسالان (بند 87) آمیخت و قسمتی برای مطالعه آزاد و غیررسمی و تعدد قوای خوانندگان ایجاد کرد. هر کتابخانه باید حدال 8 جا برای نشستن غیررسمی پیش بینی نماید. معمولاً کسانی که به نشریات علمی و سنگین تر نیاز دارند به بخش مرجع مراجعه می کنند نه به بخش نشریات و بهتر است این قبیل رسانه ها را در همانجا نگهداری نمود. در صورتی که مراجعه به این نشریات زیاد باشد، می توان به فضای نشستن در بخش مرجع افزود و از جای نشستن غیررسمی در قسمت نشریات ادواری کاست...


خرید و دانلود  استانداردهای ساختمان کتابخانه


کلید های میانبر (Shortcuts) در Word 2010

 کلید های میانبر (Shortcuts) در Word 2010


این فایل حاوی حدود 200 کلید میانبر (Shortcuts) در Word 2010 می باشد که با آنها با راحتی و سرعت بیشتری می توان با این نرم افزار کار نمود. بسیاری از این کلیدهای میان بر در کاربردهای روزانه بسیار کاربردی هیتند ولی ما از راه های بسیار دشوار آن دستورات را در نرم افزار اجرا می کنیم. قطعا از این کلید های میان بر لذت خواهید برد چون سرعت کارتان را به مراتب افزایش خواهند داد.
لیست کامل کلید های میانبر نسخه های مختلف نرم افزار Word موجود در این سایت (روی بخش بنفش کلیک کنید تا لیست کامل کلید های میانبر مایکروسافت را ملاحظه نمایید)
لیست کامل کلید های میانبر (Shortcuts) موجود در این سایت (روی بخش قرمز کلیک کنید تا لیست کامل کلید های میانبر را ملاحظه نمایید)

خرید و دانلود  کلید های میانبر (Shortcuts) در Word 2010