مقدمه
هدف نهایی تعلیم و تربیت ، انسان سازی و آینده سازی است . از آنجا که آینده ی جوامع به دست انسانها ساخته می شود ، هدف و رسالت اصلی تعلیم و تربیت را باید در انسان سازی جستجو کرد که بخش عمده ی آن به نهاد رسمی آموزش وپرورش و مدرسه سپرده شده است مهم ترین مسئولیت مدرسه برنامه ریزی برای آموزش و یادگیری است برای آنکه آموزش به یادگیری منتج شود باید برای آن برنامه ریزی شود طراحی آموزشی شامل کلیه ی تجارب و فرصتهای یاددهی و یادگیری است که از جانب معلم به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار فراگیران طراحی و اجرا می شود و بازده آن مورد ارزشیابی قرار می گیرد .
برای کارآمد کردن و شفافیت هر نظام آموزشی جهت تحقق هدفهای مورد نظر باید یک زیر نظام ارزشیابی برای آن منظور داشت به طوریکه از ابتدای اندیشیدن در باره طراحی و استقرار نظام آموزشی به نمایان ساختن میزان مطلوبیت اجرایی امور پرداخت .
ارزیابی آموزشی به عنوان یکی از وظایف اساسی مدیریتی است که براین اساس مدیر ابعاد گوناگون یک سیستم آموزشی را بررسی نموده و میزان دستیابی به اهداف را می سنجد و زمینه های برطرف نمودن موانع و اصلاح روشها ، بهسازی نتایج و نهایتاً پیمودن مراحل دیگر ، حرکت ورشد را فراهم می نماید در نتیجه کارکرد ارزیابی به عنوان یکی از وظایف مدیریتی باید بر سایر کارکردهای مدیریت نظام دانشگاهی اشراف داشته باشد چرا که این امر موجب می گردد با بهره گیری هرچه بیشتر از منابع تحقق هدفهای مطلوب و مورد نظر امکان پذیر شود . از این رو نظام دانشگاهی باید به طور مستمر به قضاوت در باره مطلوبیت عوامل درونداد ، فرآیند وبرونداد خود پرداخته و حاصل آن جهت بهبود امور آموزش ، پژوهش و عرضه خدمات تخصصی به جامعه مورد استفاده قرار گیرد
در این تحقیق مختصر به بیان انواع ارزشیابی و اهمیت استفاده از هریک و در نهایت به ارائه راهکارهایی جهت اصلاح برنامه ها و روشها می پردازیم .
انسانها همواره در زندگی دچار انواع مشکلات و گرفتاری می شوند و از مشکلاتی که برایشان اتفاق می افتد ناراحت شده و زبان به گلایه و شکایت می گشایند و همیشه خواهان خوشی، آسایش و دوام رفاه هستند. در پشت این مشکلات و گرفتاریهای حکمتهایی وجود دارد که اکثراً به آن کم توجه یا آز آن غافل هستند و در هنگام مواجهه با این مشکلات دچار نوعی اضطراب و آشفتگی درونی می شوند و آنها را برای خود مصیبت فرض می کنند. در جهانی که حرکت و تلاش مقوّم آن است، اصطکاط و تصادم لازمه آن است. همواره سعادت انسان در رسیدن به کمال مطلوب است و کمال مطلوب زمانی تحقق می پذیرد که فقدان و محرومیت در کار باشد. اگر زندگی بدون این گرفتاریها باشد، راکد و یکنواخت می ماند. در حقیقت مشکلات به کالبد زندگی بشری روح تازه ای می بخشند و آن را به حرکت و جنبش در می آورند و برای تکامل و سعادت انسانها لازم و ضروری هستند. اگر کسی ربوبیت و مالکیت الهی را بر هستی بداند و به آن باور داشته باشد و حکمت و فلسفه زندگی در دنیا را بشناسد، در می یابد که دنیا اقتضائاتی دارد که از آن جمله مصیبتها رنجها و دردهاست و انسان باید در کنار این امور خود را به کمال برساند. آنچه باعث آسان شدن مصیبتها و تحمل راحت تر آنها میشود، همان معرفت نسبت به خدای متعال و تذکر فلسفه آفرینش و اهداف آن است. اگر کسی حقیقت هستی و جایگاه خود را در هستی در کنار خالقیت و ربوبیت و حکمیت الهی درک کند در می یابد که هر چیزی در هستی بنا به هدفی آفریده شده و حکمت و فلسفه ای دارد.. مشکلات انسان یا ریشه در افکار و اعمال او دارند یا اینکه سنت الهی محسوب می شوند. اگر ریشه در خطا و گناه انسانها داشت با اصلاح رفتار و اعمال در جهت دفع و رفع آنها اقدام می نماید و اگر سنت الهی بود با بهره گیری از آن و صبر و شکیبایی در برابر آن، مشکلات و مصائب را به عامل رشد و کمال خود تبدیل می کند.